یادش بخیربچه که بودیم باخواهروداداشم فکرمیکردیم کشاورزیم کف اتاقمونوگندم شادونه میریختیم بعد بااب پاش اب میریختیم رو فرشامون اخرسرم جمعشون میکردیم میخوردیم. یه همچین بچه های شیرین عقل و سوژه ای داره مامانم. اسکولم خودتی
نظرات شما عزیزان:
دخــمــل بــلابرین حالشو ببرین
|
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |